29- دلنوشته ای به سید از کربلایی مست حیدر:






به یاد سید جواد ذاکر

به یاد سید جواد ذاکر

سلامی پر از دلتنگی برای عزیزترینِ زندگی ام. وقتی میخوام برات چیزی بنویسم همیشه دستم میلرزه آخه یاد چشمات که می افتم با آن جذبه و خیال میکنم نوشته مو میخونی استرس میگیرم اگه بخوام از دلم برات بنویسم که همش انتظاره وحسرت دیدار.اما یه امید خاصی هم دارم به این که خدا گفته هرچی رو که واقعا دوست داشته باشید و این دنیا به دست نیارید اون دنیا حتما به دست میارید و من آرزو دارم اون دنیا فقط برای لحظه ای کوتاه تو رو ببینم و بهت بگم که تو زندگی سرد و خاموش منو با نوای آسمانیت پُر از نور کردی و من به تو خیلی مدیونم. من بلد نیستم متن زیبایی برات بنویسم، حرفای من همش توی دلمه و فقط تو میتونی بخونیشون اماوقتی جایی قدمی برای تو یا حرفی از تو میشه دلم میخواد منم اونجا باشم هرچند عضوی کوچک. من هنوز حکمت این که اولین ماه تابستون میری و آخرین ماه تابستون برمیگردی رونفهمیدم راستش گیج شدم که اول اومدی یا اول رفتی. وقتی روز تولدت 31 شهریور میام سرمزارت یهو یادم می افته من که 2 ماه پیش سرمزارت بودم و سالگرد رفتنت بود!!! الانم یکی از بدترین روزای زندگیم داره سپری میشه آخه ایامی ست که تو توی کما هستی و ما همه دست به دعا برای بهبودت. هرچند دیگه برنمیگردی اما اگر 100 بار هم این روزها تکرار بشه بازم من دستم به سوی خدا درازه و دعا میکنم این بار دیگه برگردی.هرچند اگه برنگردی هم مثل همیشه عزیزی و هروقت دلم برات تنگ بشه میام سر مزارت و کلی باهات حرف میزنم...

 

30- دلنوشته ای به سید از همدم:

هرلحظه بی تو هزاران دلنوشته دارم که به باد بگویم شاید از کنارت رد شود و تکه های دلم را بر دیوار هر کوچه و پس کوچه ای که تو از آن عبور میکنی بنویسد.اما چند روزاست باد نوزیده.سید،حالا که رفته ای نامت را برسنگی می نویسند وبه همین سادگی زمستان من آغاز میشود.راستی حالت چطور است؟ حتما خوبی...حال من هم خوب است اما بشنو و باور نکن. روزی که تو رفتی دقیقا نفهمیدم کجابودی که رفتی؟!از دلم،از کنارم،از فکرم،از زندگیم،از تنهائیهام از....اما تو که در همه اینها وجود داری پس اینکه میگویند رفتی منظورشان چیست؟!از دیده هم که نرفتی مگر نمیگویند از دل برود هرآنکه از دیده رود،تو که روز به روز عزیزتر و ماندنی تر شدی. اما به تقویم که نگاه میکنم سال 85 روز 17 تیر قم بودم،نمیخواستم باورکنم آمدنم به معنای حضور در تشییع پیکر توست اما وقتی تو را بر شانه ها دیدم که میرفتی یقین پیدا کردم برنمیگردی.وقتی چهره های غمگین و مضطرب یارانت را میدیدم از خدا میخواستم کور شوم و نبینم آن رفیقی که تا دیروز همیشه در کنارت بود و میخندید حالا دلشکسته وغمگین بدن تو را درکناررسول تُرک به خاک میسپارد و زیر لب به خاک سرد میگوید: وای به حالت اگر به رفیقم سخت بگذرد. هنوز هم بعد از سه سال با تعجب از خودم میپرسم: واقعا سید جواد ذاکر رفته؟؟؟!!! و بعد مثل همیشه سکوت میکنم و آن علامت سوال را با خود میکشم چون هرگز جوابی ندارم.

 

31- دلنوشته ای به سید از خادم بی بی زینب:

سید خودمم نمیدونم چه جوری دارم باهات حرف میزنم. نمیدونم چه طور روم شده. سید من نمیخواستم این طوری بشه ولی ادعای مظلوم بودنم نمیكنم. مقصرم میدونم. سید اگه یه روزی من بتونم موفق بشم یه ندایی بهم میدی؟ سید اگه تونستم پا بزارم تو صراط مستقیم حتی اگه اون بالا بالاها رفتم رهام نكن. من اون بچه كوچولو ام كه به زور كمكی داره دوچرخه سواری میكنه. نمیخوام بزرگ بشم تا كمكی هام رو ازم بگیرن. منظورم از این كمك توفیق خاطراته. اگه خاطراتمو از دست بدم دیگه هیچی نیستم نمیتونم زندگی كنم سرگردون میشم.....

 

32- دلنوشته ای به سید از مدیون سید:

سلام سیدم

كی گفته اگه بری همه چی تموم میشه از نظر من از وقتی رفتی همه چی شروع شده

گاهی وقتا دلم میخواد تنها باشم كنارمزارت ولی اونجا شلوغه همیشه

سیدم تو نمیدونی چرا حال وروزم ...بی خیال

اینا دیگه دردودل نیست رازه

تنها اتفاق خوبی كه با همه وجودم احساس میكنم اینه كه قلبم داره از كار می افته چون خسته شد از بس حواسشو جمع كرد و بانگ"انا بقیة الله"رو نشنید

اتفاق های خوب دیگه ای هم هست كه دیگه دائمی شده

سیدم شفاعت اخروی كه دست تو نیست این دنیا شفاعتمو بكن

شفاعت كن بزارن خوب بمونم

حتی اگه این خوبیم اندازه یه قطره باشه

 

33- صحبتی با دوستداران سید از مدیون:

یادمه یه روزهایی بود كه خیلی حرمت داشتم یادمه اون روزها لقب های زیادی هم داشتم "فلانی رفته قدم گاه فلانی" یادت میاد؟

اون دوران خیلی زود تموم شد دلم نمیخواد حسرت گذشته رو بخورم

میخوام اوضاع اون قدر خوب بشه كه همش منتظر آینده و اتفاقهای خوبش باشم

رك بگم كار ما دیگه از گریه و زاری گذشته باید به فكر كارهای جدید وتك باشیم

تا دیگه هر بی سر و پایی نتونه متهممون كنه به پرستش خاطرات

 

34- دلنوشته ای به سید از عاشق زهرا:

بسم رب الحسین (ع)

سید خیلی دلتنگتم ،اما چه كنم كه به خواسته خودت رفتی ....رفتی تا مظلومیت و معنا كنی آره تو رفتی اما یه چیز با ارزش گذاشتی یه صدای آسمونی كه تا قیام قیامت من و امثال منو هدایت میكنه....درسته سه سال گذشته ولی بدون اگه سه قرن هم بگذره تو زنده ای كه هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق........

سید برام دعا كن تا بتونم لایق بشم كه رو قبرم بنویسن شهید راه مهدی(عج)......

 

35- دلنوشته ای به خدا از یه دختر یازده ساله به نام فاطمه درباره سید:

خدایا
او در بارگاه ملکوتیت آرمیده است
چنان دلم را با حرفهای حسینی اش دریایی کرد که اگر از تو دور شوم دلم آرام نمیگیرد
ای معبود من جز تو کسی را ندارم که به او دلبسته باشم تو آفریدگار و یاور من هستی
قلبی به من دادی به اندازه دریا تا آن فرشته ی مهربان را در آن جای بدهم

او که عرشیان مست شعرهایش شده اند
او که قلب پاکی دارد غیر از عرشیان کسی او را نمیشناسد
معبود من از تو سپاسگذارم که او را به من دادی
او عاشق حسین است اوعاشق عباس است عشق حسین یاور اوست
او سید محمد جواد ذاکر است
سید از تو متشکرم که عشق حسین و خدا را به من دادی من حضرت رقیه را خیلی دوست دارم
یاد گریه هات برا رقیه می افتم گریه میکنم
سید جون من هم شعرهای تو برا رقیه را میخونم همه میگن قشنگه میگم اره چون سید جواد ذاکر خونده
سید دوست دارم همیشه در قلب منی

9/4/88



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 19:19 توسط امیر بدری|



      قالب ساز آنلاین